Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش "ورزش سه"، کیلیان امباپه و یک دو جین از ستاره‌های نامدار و جذابی که این ‏روزها دنیای فوتبال محو تماشای درخشش آنها است در یک چیز مشترکند: شروع فوتبال ‏از کوچه پس کوچه‌های پاریس و طی کردن پلکان ترقی در ساختار فوتبالی این ابرشهر. ما ‏فقط از امباپه صحبت نمی‌کنیم. ژرژ کوین انکوندو، وارن زئیر امری و سفیان امرابط از ‏دیگر محصولات این کارخانه بازیکن‌سازی هستند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ابراهیم ترائوره از رنجرور مشکی‌اش پیاده می‌شود و با لبخند به آپارتمانی نگاه می‌کند که ‏سفر فوتبالی‌اش را از آن شروع کرد‎.‎

او به پانتن بازگشته است، درست در شمال شرقی پاریس و کنار جاده‌ای کمربندی که ‏پایتخت فرانسه را از حومه آن جدا می‌کند. ترائوره در فضایی سرشار از بوی فست‌فود، با ‏آسانسور به طبقه پنجم می‌رود. او زنگ می‌زند و برادرش بازگشت او به خانه دوران کودکی‌ ‏را خوش‌آمد می‌گوید‎.‎

داخل آپارتمان تصویر پدر گینه‌ای و مادر لبنانی آن‌ها و همچنین عکس‌هایی از پدر بزرگ، ‏مادر بزرگ و اعضای نسل جوان خانواده دیده می‌شوند. اگر از پنجره بیرون را نگاه کنید، ‏یک مجموعه بزرگ ورزشی با دو زمین فوتبال می‌بینید‎.‎

ترائوره می‌گوید: «این آنفیلد ما و نوکمپ ماست. ما عادت داشتیم که ساعت ۷ صبح از ‏روی حصارها بپریم و برویم آنجا و ضربه کاشته تمرین کنیم. قبل و بعد از مدرسه فوتبال ‏بود و فوتبال.»‏

برای بسیاری از بچه‌هایی که اینجا بزرگ شدند، تمرین بی‌وقفه تنها وسیله‌ای بود که ‏می‌توانست آن‌ها را به فوتبال حرفه‌ای برساند‎.‎

ترائوره که حالا ۳۵ ساله‌است، در چهار باشگاه مختلف بوندس‌لیگا سابقه بازی دارد و در ‏جام ملت‌های آفریقا ۲۰۱۹ کاپیتان تیم ملی گینه بود.‏

ترائوره در ۱۸ سالگی از پاریس راهی باشگاه هرتا برلین شد و به رغم پیشنهادهایی که از لیگ برتر انگلیس داشت تا پایان حرفه‌اش در بوندس‌لیگا ماند

ترائوره می‌گوید بیشتر از این که تصاویر تلویزیونی الهام‌بخش او برای رسیدن به موفقیت ‏باشند، با نگاهی به اطراف انگیزه می‌گرفت: «یادم هست آن طرف خیابان بازیکنی بود که ‏سابقه بازی در منچستر یونایتد را داشت: گابریل اوبرتان. این رویای همه بود و وقتی ‏بیشتر می‌شد که یک نفر از محله خودتان به آن رسیده بود‎.»‎

‎«‎وقتی می‌بینید که ممکن است اهل این منطقه باشید و برای منچستر یونایتد بازی ‏کنید، آن وقت شما هم دوست دارید همان راه را بروید‎.»‎

ساعت ۴ بعد از ظهر که می‌شود، بچه‌ها و مربیان به زمین‌های فوتبالی که پایین ‏ساختمان است، سرازیر می‌شوند. موسی دیابی بازیکن استون ویلا، نیکلاس پپه بال ‏سابق آرسنال و تیم ملی فرانسه و یوسف فوفانا مدافع موناکو، همگی کارشان را از همین ‏مجموعه که متعلق به دو باشگاه محلی اسپرانس و سولیتر است، شروع کرده‌اند‎.‎

به نظر می‌رسد که بچه‌های با استعداد پاریس همه جا هستند‎.‎

‏۳۰‏‎ ‎بازیکن حاضر در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر در پاریس یا حومه آن به دنیا آمده‌اند، به این ‏ترتیب پایتخت فرانسه با فاصله‌ای زیاد بالاتر از دو دیگ جوشان دیگر بازیکن‌سازی قرار ‏گرفت: استان سائوپائولو برزیل با ۱۲ بازیکن در جام جهانی و لندن و حومه‌اش با ۸ ‏بازیکن‎.‎

تیم ملی فرانسه که در فینال جام جهانی قبلی بازی را به آرژانتین باخت ۱۱ بازیکن پاریسی ‏داشت، در حالی که سایر ۱۹ بازیکن متولد این شهر در تیم‌های ملی مراکش، تونس، غنا، ‏کامرون، پرتغال، آلمان و قطر پخش شده بودند‎.‎

اگر کمی عقب برویم، می‌بینیم که تیری آنری، انگولو کانته و پل پوگبا که سابقه قهرمانی ‏در جام جهانی را دارند، همگی اهل حومه پاریس هستند، همین طور ریاض محرز، ‏هم‌تیمی سابق کانته در لستر سیتی‎.‎

چطور است که پاریس بیشتر از هر جای دیگری در جهان بازیکن با استعداد دارد؟

ترائوره، سومین نفر از چپ که چهره‌اش کاملا مشخص نیست، همراه با دوستانش در زمین فوتبال

مهاجرت پس جنگ جهانی دوم از مستعمرات سابق فرانسه که عاشق فوتبال هستند در ‏شمال و غرب آفریقا دلیلی روشن برای این است که چرا ناحیه ایل دو فرانس (که به ‏عنوان حومه پاریس هم شناخته می‌شود) یک کارخانه تمام عیار بازیکن‌سازی است‎.‎

ترائوره قبل از رفتن به گینه در پاریس متولد شد و تا چهار سالگی همراه با مادر و خواهر ‏و برادرانش در این شهر زندگی می‌کرد‎.‎

او گفت: «اینجا بازیکنان زیادی از شمال آفریقا هستند، ما عادت داشتیم بگویم که آن‌ها ‏اصل فوتبال خیابانی هستند. بعد شما افراد زیادی از گینه، سنگال و مالی دور و بر اینجا ‏دارید. تابستان‌ها ما اینجا جام ملت‌های آفریقا برگزار می‌کردیم‎.»‎

‏«همه بازیکنان گینه‌ای باید در یک تیم بازی می‌کردند و تمام بازیکنان اهل مالی هم در ‏یک تیم بودند و همین طور اهالی ساحل عاج. دیوانه‌وار بود چون همه برای دفاع از ‏کشورشان بازی می‌کردند‎.»‎

هنگام یکی از این تورنمنت‌های غیررسمی بود که استعدادیاب‌ها ترائوره را دیدند و به این ‏نتیجه رسیدند که او می‌تواند فوتبالیست حرفه‌ای شود‎.‎

در کنار این ذخیره غنی بچه‌های با استعداد، یک سیستم فوق‌العاده هم وجود دارد که ‏پیشرفت آن‌ها را تضمین می‌کند‎.‎

سیاست دولت محلی برای ساختن امکانات فوتبال با کیفیت بالا در هر حومه پاریس، تا ‏حدی برای دور نگه داشتن بچه ها از خیابان و دوری از مشکلات، تصمیمی اساسی برای ‏ارزان و قابل دسترس کردن این ورزش برای همه بوده است‎.‎

عبدالعزیز کادور، مدیر ورزشی باشگاه محلی مونفرمی ۹۳ در سن‌دنی (محله‌ای در حومه ‏پاریس که یکی از بالاترین نرخ‌های جنایت و بیکاری در فرانسه را دارد)، می‌گوید: «از ‏خانه‌تان بیرون می‌آیید و یک زمین فوتبال دارید، پس اولین کاری که می‌کنید، فوتبال ‏بازی کردن است‎.»‎

عبدالعزیز و مونفرمی بر پیشرفت ویلیام سالیبا، مدافع آرسنال، پس از انتقال او از ‏باشگاه آ‌اس بوندی، باشگاهی که کیلیان امباپه در آن بازی می‌کرد، نظارت کردند‎.‎

عبدالعزیز گفت: «جوانان اینجا تقریبا تمام روز را فوتبال بازی می‌کنند. بالاتر از همه این ‏ها، بیشتر زمین‌های اینجا کوچک هستند و بنابراین توپ بیشتر به پای بازیکنان می‌خورد. ‏آن‌ها یاد می‌گیرند که دریبل بزنند و در طول زمان این موجب می‌شود که بازی آن‌ها ‏باکیفیت‌تر شود و همچنین سرعت، دید، قدرت تکل زدن و توانایی بازی در فضای فشرده ‏را پیدا کنند‎.»‎

‏«از آن مهم‌تر این که آن‌ها می‌خواهند با فوتبال زندگی کنند. آن‌ها روحیه پیدا می‌کنند و ‏وقتی از ‌آن‌ها سئوال می‌کنید، به شما می‌گویند که به هر قیمتی می‌خواهند بازیکن ‏حرفه‌ای شوند‎.»‎

‏«این محل جای راحتی برای زندگی نیست و خیلی از خانواده‌ها مشکلات زیادی دارند. ‏بچه‌ها این را می‌دانند و با تمام وجود برای موفقیت تلاش می‌کنند. در کنار استعداد، این ‏است که ذهنیت آن‌ها را می‌سازد و احتمالا موجب می‌شود که با بقیه فرق داشته ‏باشند.»‏

کیلیان امباپه ۱۲ ساله در ماه مه ۲۰۱۱ که هنگام تمرین برای آ‌اس بوندی با تلویزیون مصاحبه کرد

سباستین باسانگ، مدافع کامرونی پیشین تیم‌های تاتنهام و نیوکاسل، فوتبالش را از ‏باشگاه دیول انگین در ول-دوآز (شهرستانی در شمال پاریس) آغاز کرد. او معتقد است ‏که فوتبال «در ژن» افرادی که در حومه‌های پاریس بازی می‌کنند، وجود دارد‎.‎

باسانگ گفت: «یک طرز فکر بسیار رایج وجود دارد. من برادران بزرگ‌تری داشتم و برایم ‏سخت بود که سری داخل سرها دربیاورم. اما به محض این که فوتبال را شروع کردم، ‏دید مردم نسبت به من تغییر کرد. همین که فوتبال وارد زندگی‌ام شد، احساس کردم که ‏وجود دارم. پس از آن بود که توانستم کمی سینه‌ام را سپر کنم‎.»‎

استعداد باسانگ در ۱۳ سالگی کشف شد و او دنباله‌رو ستاره‌هایی مانند تیری آنری و ‏نیکلا آنلکا بود. تمامی آن‌ها محصول کلرفونتین هستند؛ مدرسه فوتبال معروفی که ‏مدت‌ها بهترین استعدادهای ناحیه ایل دو فرانس را به جهان معرفی می‌کند‎.‎

باسانگ می‌گوید: «ما آن را دانشگاه هاروارد فوتبال می‌نامیم. بیشتر هویت فوتبالی من از ‏کلرفونتین آمده است. شما در مورد فوتبال فکر می‌کنید، فوتبال می‌نوشید و فوتبال ‏استشمام می‌کنید. با توپ فوتبال می‌خوابید و از همه مهم‌تر نظم و انضباط یاد ‏می‌گیرید. آن‌ها قهرمان پرورش می‌دهند.»‏

بازیکنانی که آن قدر خوش‌شانس نبوده‌اند که نظر استعدادیاب‌های کلرفونتین را جلب ‏کنند، توانایی‌هایشان را در یکی از بزرگ‌ترین و رقابتی‌ترین لیگ‌های آماتور فوتبال محک ‏می‌زنند‎.‎

بیشتر از ۱۰۰۰ باشگاه و ۲۷۰ هزار بازیکن در لیگ ایل دو فرانس حضور دارند. این سازمان ‏آن قدر مهم است که دفتری در نزدیکی موزه لوور در قلب پاریس را در اختیار گرفته ‏است‎.‎

جمال سنجاق، رئیس لیگ و مدافع سابق الجزایری تبار، که قبل از گرفتن کارهای دفتری ‏در این لیگ بازی می‌کرد، گفت: «شماری از بزرگ‌ترین بازیکنان فرانسوی یا ‏فوتبالیست‌هایی که در بزرگ‌ترین لیگ‌ها اروپا بازی کرده‌اند، می‌گویند بزرگ‌ترین عاملی ‏که به آن‌ها کمک کرد، تمرین در لیگ ایل دو فرانس بود که سطح بسیار بسیار خوبی ‏دارد‎.»‎

افزایش شمار استعدادیاب‌های خارجی دلیل این که چرا تعداد زیادی از بچه‌های پاریسی ‏سرانجام به لیگ برتر می‌رسند را توضیح می‌دهد. ابراهیم کوناته بازیکن لیورپول و اکسل ‏دیساسی بازیکن چلسی از آخرین نمونه‌ها هستند. کوناته حتی برای رونمایی از پیراهن ‏لیورپول خود به محله قدیمی‌اش در پاریس بازگشت و با استقبالی گسترده روبرو شد.‏

کلرفونتین گذشته از این که پروروش بهترین استعدادهای پاریس بزرگ را به عهده دارد، خانه قدیمی تیم ملی فوتبال فرانسه نیز است

تیم‌های انگلیسی بیشتر از هرکسی از سیاست باشگاه پاری‌سن‌ژرمن، تنها باشگاه سطح ‏بالا در منطقه پاریس، مبنی بر ساختن تیمی کهکشانی با ستاره‌های خارجی بجای ‏استفاده استعدادهای محلی، سود برده‌اند. این سیاست زهر خودش را به آن‌ها در تنها ‏باری که به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسیدند، ریخت. بایرن مونیخ آن بازی را با تک گل ‏کینگزلی کومان برد؛ کومان شش سال قبل از آن به عنوان بازیکن آزاد از پاری‌سن‌ژرمن ‏راهی یوونتوس شده بود‎.‎

ایو گرگود، مربی سابق رده جوانان پاری‌سن‌ژرمن، که استعداد کومان را در ۹ سالگی کشف ‏کرد، می‌گوید، دلیل جدایی بال ۱۸ ساله در آن زمان، جذب لوکاس مورا برزیلی با مبلغ ‏‏۳۳/۵ میلیون پوند در همان پست بود‎.‎

او می‌گوید: «مسئله فقط تجارت است. آن‌ها ۱۵ یا ۲۰ سال است که می‌خواهند قهرمان ‏لیگ قهرمانان شوند و برای رسیدن به این هدف ستاره‌های بزرگی مانند مسی، نیمار و ‏تیاگو سیلوا را جذب کردند. اما متاسفانه کمی از روح خود را از دست داده‌اند‎.»‎

‏«شما در یک گوشه مدرسه فوتبال دارید و در گوشه دیگر یک تیم حرفه‌ای. مربیان و ‏مدیران همواره عوض می‌شوند، بنابراین بهبود عملکرد بازیکنان بسیار سخت است. اما ‏این حقیقت دارد که شما می‌توانید با بازیکنانی که از منطقه پاریس در لیگ قهرمانان ‏بازی می‌کنند، سه یا چهار تیم تشکیل دهید‎.»‎

حالا اما ناصر خلیفی، رئیس پاری‌سن‌ژرمن، می‌گوید دوران تیم‌داری پر زرق و برق به پایان ‏رسیده است و باشگاه به ظهور وارن زئیر امری، هافبک ۱۷ ساله، اشاره می‌کند که حالا به ‏ترکیب ثابت پاریس و تیم ملی فرانسه رسیده است؛ موضوعی که به اعتقاد بسیاری ‏نشان از هماهنگی بیشتر بین تیم اصلی و آکادمی باشگاه است، هرچند که گرگود عقیده ‏دیگری دارد.‏

کیلیان امباپه (چپ) در پاریس متولد و بزرگ شده است، درست همانند وارن زئیر امری (راست) با این تفاوت که امباپه با مبلغ ۱۶۶ میلیون پوند از موناکو راهی پارک‌ دو پرنس شد

او می‌گوید: «من از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۷ در پاری‌سن‌ژرمن بودم و افراد آن موقع هم همین ‏حرف‌ها را می‌زدند. کار خوبی در آکادمی باشگاه انجام می‌شود. استعدادیاب‌ها هم ‏وظیفه‌شان را به خوبی انجام می‌دهند. آن‌ها جوانان با استعدادی را پیدا می‌کنند، ولی ‏رساندن این بازیکنان به تیم اصلی خیلی سخت است، به این دلیل که باشگاه تیم دوم ‏ندارد و حضور این نوجوانان محدود می‌شود به مسابقات زیر ۱۹ سال‎.»‎

‏«در واقع بازیکنانی هستند که می‌توانند به خوبی زئیر امری در ۱۶ یا ۱۷ سالگی باشند، ولی ‏بازیکنان دیگری هم هستند که باید در پی‌اس‌جی به پیشرفت خود ادامه دهند و به تیم ‏اصلی برسند‎.»‎

تمرکز استعدادهای جوان در یک شهر و حومه آن چیزی شبیه سیرک را در رابطه با ‏فوتبال پایه پاریس ایجاد کرده است‎.‎

عبدالعزیز، مدیر ورزشی مونفرمی، می‌گوید که حالا در کنار زمین‌هایی که نوجوانان بازی ‏می‌کنند، بیشتر از اعضای خانواده آن‌ها، استعدادیاب‌ها و مدیر برنامه‌ها به چشم ‏می‌خورند‎.‎

او گفت: «وقتی من شروع کردم، توانستم استعدادهای زیادی را در منطقه پاریس کشف ‏کنم، حالا اما این کار غیرممکن است. الان افراد زیادی هستند که دنبال کشف استعداد ‏یک بچه هستند. اینجا الان شبیه به یک جنگل شده است‎.»‎

‏«شما با یک خانواده صحبت می‌کنید و متوجه می‌شوید که بچه‌شان مدیر برنامه دارد؛ ‏بچه‌ای که فقط ۱۲ سالش است. این خیلی زود است. باید اجازه داد بچه‌ها، بچگی کنند. ‏اگر قرار باشد که به جایی برسند، خواهند رسید‎.»‎

با وجود بچه‌های با استعدادی مانند امباپه و زئیر امری در راس ارتشی از استعدادها، نبرد ‏برای کشف بهترین استعدادهای جوان با شدتی مشابه نبردی که آن‌ها داخل زمین ‏فوتبال برای پیشرفت انجام می‌دهند ادامه دارد. 
 

منبع: ورزش 3

کلیدواژه: نقل و انتقالات اروپا کیلیان امباپه استعدادیاب ها پاری سن ژرمن ایل دو فرانس بازیکن سازی زئیر امری بزرگ ترین جام جهانی حرفه ای تیم ملی بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۴۱۰۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اعتصاب کارگران «جهان»، ۵۳ سال قبل

در میانه سال‌های تبعید رهبر نهضت اسلامی ایران به نجف اشرف، یک واقعه خونین کارگری در سکوت مطلق خبری اتفاق افتاد. کارگران جهان چیت کرج که برای اولین بار در اعتراض به ساعات طولانی کار و دستمزد پایین در سال ۱۳۴۵ اعتصاب کرده بودند و حرف‌شان به جایی نرسیده بود، برای بار دوم در سال ۱۳۵۰ اعتصاب کردند و اعتصاب‌شان این بار به اعتراض خیابانی تبدیل شد و افسران و سربازان ژانداری کرج نیز سه روز قبل از روز جهانی کارگر در پاسخ، آنان را در منطقه کاروان سنگی وردآورد کرج به رگبار بستند.

به گزارش ایسنا، فردا نهم اردیبهشت پنجاه و سومین سالروز به رگبار بستن کارگران شرکت جهان چیت توسط ماموران ژاندارمری پهلوی در سال ۱۳۵۰ است.

در هفتمین سال تبعید حضرت آیت‌الله سید روح‌الله موسوی خمینی به نجف اشرف و درست سه روز قبل از بیست و پنجمین سالروز گلوله‌باران کارگران کرمانشاهی اولین کارگران کشته شده ایران به دست رژیم پهلوی که در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۵ رقم خورد، اعتصاب و راهپیمایی اعتراضی کارگران شرکت جهان چیت کرج اتفاق افتاد.

این واقعه شش روز قبل از هشتاد و پنجمین سالگرد کشتار کارگران آمریکایی که در روز شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۲۶۵ انجام شد، اتفاق افتاد. این حادثه تاریخی موجب شد اول ماه می‌میلادی به عنوان روز جهانی کارگر وارد تقویم اکثر کشور‌های جهان شود.

اعتصاب کارگران جهان چیت با اعلام نارضایتی از ۱۲ ساعت کار و دستمزد ناچیز ۶ تومانی در روز در محوطه کارخانه شروع شد و البته با بی‌توجهی مدیران کارخانه و دخالت افسران و سربازان ژاندارمری کرج به خارج از کارخانه گسترش یافت و در نهایت رنگ خون گرفت.

کارگران شرکت در اعتراض به ثابت نگه داشتن حقوق و افزایش نیافتن آن بعد از چند سال، زیاد بودن ساعت کار روزانه و بیمه نشدن توسط کارفرما، اعتصاب کردند.

تا قبل از این اعتصاب کارگران به جای دستمزد ۱۲ تومانی مورد انتظار، ۶ تومان دستمزد می‌گرفتند و به جای ۸ ساعت کار ۱۲ ساعت کار روزانه داشتند. بعد از این اعتراض و کشته شدن کارگران زخمی، ساعت کار کارگران به ۸ ساعت در روز کاهش یافت، اما کارگران مجبور شدند در سه شیفت ۸ ساعته کار کنند علاوه بر آن با اینکه حقوق پایه آنان به روزی ۸۸ ریال افزایش یافت، اما تا تابستان ۱۳۵۲ همان حقوق ۶ تومان در روز به آنان پرداخت شد.

طبق گزارش‌ها در این حادثه سه کارگر به نام‌های وجیه‌الله حکیم فیروز، حسین نیکوکار و علی کارگر به شهادت رسیدند.

کارگران شرکت جهان چیت دو سال بعد از این واقعه و در اعتراض به بی‌تفاوتی مدیریت کارخانه بار دیگر در اسفند ۱۳۵۲ اعتصاب کردند و البته این بار پس از حواشی بسیار موفق شدند مدیران کارخانه را به پرداخت ۸۸ ریال دستمزد تعیین شده در سال ۱۳۵۰ متقاعد کنند.

محمدصادق فاتح یزدی

شرح ماجرا

کارگران کارخانه جهان‌چیت کرج ششم اردیبهشت سال ۱۳۵۰ در اعتراض به دستمزد پایین، ساعات کاری بالا، بیمه نشدن و شرایط سخت کاری به مدت سه روز اعتصاب کردند و رژیم پهلوی برای جلوگیری از انتشار دایره اعتراضات کارگری به سرعت دستور خاموش کردن آن را صادر کرد که البته با دخالت ساواک و ژاندارمری کرج به خشونت کشیده شد و با مرگ سه کارگر این کارخانه فروکش کرد.

اعتصاب سه روزه و تجمع کارگران در محوطه کارخانه نتیجه نداد و کارگران تصمیم به راهپیمایی به سمت ساختمان وزارت کار در تهران گرفتند. آنان ساعت ۵ بعدازظهر به کاروانسرای سنگی در حاشیه روستای وردآورد رسیدند.

کاروان‌سرای سنگی در دوره صفویه در جنوب غربی روستای وردآورد کرج ساخته شد. این کاروانسرا در دوره قاجار به عنوان آخرین منزل کاروان‌ها قبل از رسیدن به شهر تهران مورد استفاده قرار می‌گرفت. محل این کاروانسرا که اکنون ویرانه‌ای از آن باقی مانده بین جاده قدیم و جاده مخصوص کرج است که در گذشته به سه‌راه کاروانسرای سنگی نیز معروف بود.

مهم‌ترین وقایع تاریخی اتفاق افتاده در این کاروانسرا تا قبل از به رگبار بستن کارگران جهان چیت در اردیبهشت ۱۳۵۰ شامل دو واقعه تاریخی بود. واقعه اول ورود قشون نظامی بختیاری و گیلانی به این کاروانسرا در تاریخ ۲۵ تیر ۱۲۸۸ و شکست قشون محمدعلی شاه قاجار و فتح تهران به دست مشروطه‌خواهان و واقعه دوم، ورود قشون نظامی قزوین تحت فرماندهی رضاخان میرپنج در تاریخ سوم اسفند ۱۲۹۹ و پیروزی کودتای رضاخان و سید ضیاءالدن طباطبایی بر علیه احمد شاه قاجار بود.

ویرانه کاروان‌سرای سنگی

با رسیدن کارگران کارخانه جهان چیت به کاروانسرای سنگی، ماموران ساواک و ژاندارمری به سمت آنان رگبار بستند. در این حادثه ۳ کارگر کشته و تعداد زیادی از آنان مجروح و زخمی شدند.

گزارش کیهان

روزنامه‌های آن دوران تا سال‌ها بعد هیچ اشاره‌ای یا مطلبی از این جنایت منتشر نکردند تا این که یکی از گزارش‌نویسان روزنامه کیهان ۱۵ ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در نهمین سالگرد این واقعه خونین در تاریخ هفتم اردیبهشت ۱۳۵۹ شرح کاملی از جنایت سال ۱۳۵۰ را در شماره ۱۰۹۸۲ صفحه پنجم منتشر کرد.

در گزارش کیهان آمد: «سه روز بود که ۱۵۰۰ کارگر کارخانه پارچه‌بافی جهان‌چیت دست از کار کشیده بودند و برای احقاق اندکی از حق بسیار خود، در محوطه کارخانه متحصن شده بودند. نه وعده‌ها و تهدیدات مهندس کارخانه و نماینده فرمایشی کارگران و نه اهانت‌های صاحب کارخانه هیچ‌کدام نتوانسته بود اراده آهنین کارگران را در هم بشکند و آن‌ها را به داخل سالن‌ها بکشاند.

کارگران به رییس کارخانه سه روز مهلت داده بودند تا به برآوردن خواست‌های آنان اقدام کند و حلقه‌هایی کوچک از زنجیر بزرگ روابط ظالمانه را از دست و پای آنان بگشاید.

سرهنگ منصوری با یک اکیپ سرباز در محوطه کارخانه بالا و پایین می‌رفت و به کارگران گوشزد می‌کرد که چنان بلایی بر سر آنان خواهد آورد که دیگر هوس اعتصاب نکنند. این وضع تا نزدیکی‌های ظهر ادامه پیدا کرد و سرانجام سربازان که مقاومت کارگران را دیدند با خشونت آن‌ها را از کارخانه بیرون انداختند.

کارگران در این وقت تصمیم گرفتند که برای رساندن صدای رسای خود به گوش دیگر کارگران، به طرف تهران حرکت کنند. راهپیمایی در میان فریاد‌های حق‌طلبانه و تکبیر‌های کارگران ساعت‌ها ادامه یافت. کارگران به مقابل پاسگاه ژاندارمری جاده تهران- کرج رسیده بودند، آنجا ژاندارم‌ها بازو به بازو در سه ردیف ایستاده بودند.

کارگران خواستند زنجیر دست‌ها را پاره کنند و به راه خود ادامه دهند که ناگهان باران چوب و چماق بر سرشان فرود آمد و به دنبال آن اسلحه‌ها نشانه رفتند و با فرمان آتش سرهنگ منصوری با شلیک هر گلوله فریادی در گلو خفه شد و پیکری به خاک افتاد و بعد همه چیز به ظاهر آرام شد. نه فریادی برمی‌خاست و نه گلوله‌ای شلیک می‌شد، حتی بادی که از چند لحظه پیش شروع شده بود و گرد و غبار و کاغذ پاره‌های جاده را به هوا بلند می‌کرد، دیگر نمی‌وزید.

زمان توقف کرده بود و نمی‌خواست از این لحظه بزرگ به آسانی بگذرد و آنگاه صدای باران بود که سکوت سنگین لحظه‌ها را می‌شست و خاک‌های جاده تهران- کرج را در جویبار‌های خون تطهیر می‌کرد.

ماموران غروب همان روز، زخمی‌ها را که ۷۰-۸۰ نفر می‌شدند تحت‌الحفظ به بیمارستان ۵۰۱ ارتش بردند و بی‌آنکه از تعداد دقیق کشته‌شدگان اطلاع دقیقی به دست آمده باشد شهیدان را به خاک سپردند تا آن آتش مقدس را که در سینهِ از هم دریده کارگران هنوز زبانه می‌کشید، به خیال خود خاموش سازند.

فردای جنایت، روزنامه‌های تحت سانسور رژیم نوشتند: «بعدازظهر دیروز به علت اجتماع عده‌ای از کارگران جهان چیت (جهان‌چیت) در محل کاروانسرای سنگی، راه عبور و مرور وسایل نقلیه بسته شد و، چون کارگران با وجود مذاکرات و اخطار‌های متعدد ماموران حاضر به خروج از جاده و گشودن راه نشدند، سرانجام کار به خشونت کشید.»

محمدصادق فاتح یزدی در مرکز تصویر

مالک «جهان»

محمدصادق فاتح یزدی چهارمین نسل از خاندان محمدباقر عرب جد اعلای خود است که از بحرین به ایران مهاجرت کرد و در شهر یزد ساکن شد.

محمدصادق در سال ۱۲۷۷ در محله پشت‌باغ یزد متولد شد. بعد از رسیدن به سن نوجوانی به مکتب‌خانه رفت و خواندن و نوشتن آموخت.

او در معرفی خود که در وصیت‌نامه‌اش نوشت، آورد: «تولد من تقریبا سال ۱۲۷۷ در یزد می‌باشد و خدا را شکر می‌نمایم که در یک خانواده اصیل و نجیب و خداپرست به دنیا آمده‌ام و در تمام دوره زندگی که از سن ۱۴ سالگی شروع شده همیشه اوقات خود را در شهر‌های مختلف بیرجند، مشهد، تهران، کرج صرف امور عمرانی و آبادی و اقتصادی و عام‌المنفعه نموده و در هر قسمت به خواست خداوند متعال با حسن شهرت و اعتبارات خوب و نیکنامی توفیق حاصل گردیده و امیدوارم اقداماتی که اینجانب در زمان حیات در هر قسمت نموده‌ام بعد از من به فرزندانم و نوه‌های عزیز به نحو احسن تعقیب خواهند نمود و موفق خواهند شد.»

سال‌ها بعد به دلیل شدت گرفتن خشکسالی در بخش‌های مرکزی ایران و غیر قابل تحمل بودن شرایط گرم و خشک شهر یزد، پدر محمدصادق خانواده را از یزد به بیرجند منتقل کرد و در بیرجند به تجارت فرش مشغول شد.

محمدصادق از ۱۴ سالگی به حجره پدرش در بازار فرش بیرجند رفت. او چند ماه بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضا خان میرپنج و سید ضیاءالدین طباطبایی، در سال ۱۳۰۰ به مشهد رفت و با مشارکت پسر داییش مشغول داد و ستد شد.

او همانجا با رقیه غضنفر معروف به جهان غضنفر دختر حاج محمد غضنفر از تجار مشهور یزدی که در تهران مشغول کسب و کار بود، آشنا شد.

ازدواج محمدصادق و جهان داستان جالبی داشت. او بعد از آشنایی اولیه با «جهان» مدتی به هندوستان رفت. مدتی بعد از خروج رفتن محمدصادق از ایران، به او خبر دادند جهان به دلیل بیماری یا حادثه، بینایی‌اش را از دست داده است. بعد از این بود که برخی نزدیکانش از محمدصادق خواستند از خیر ازدواج با «جهان» بگذرد، اما محمدصادق که مجذوب جهان بود تن به این خواسته نداد و با او ازدواج کرد.

حاصل ازدواج محمدصادق و جهان پنج دختر و یک پسر به نام محمود بود.

دلبستگی و علاقه محمدصادق به جهان محدود به این نشد بلکه موجب ایجاد برندی ایرانی به نام «جهان» شد.

محمدصادق بعد از برگشت از هند در مشهد کارخانه نخ ریسی مشهد را تاسیس کرد و از سهامداران شرکت سهامی قند و شکر خراسان، شرکت ایالتی قماش، شرکت پوست و روده خراسان و شرکت خشکبار مشهد شد.

او در سال ۱۳۱۴ نام‌خانوادگی‌اش را از «عرب» به «فاتح یزدی» تغییر داد.

محمدصادق اواسط دهه ۱۳۱۰ از بیرجند به روستای کرج در حاشیه تهران مهاجرت کرد و در سال ۱۳۱۷ یکی از زمینی بزرگ اطراف کرج را از بنیاد پهلوی خریداری کرد و بعد از آن با تاسیس مجموعه شرکت‌های صنعتی و کشاورزی متعدد به شهرت بی‌سابقه‌ای رسید.

او در سال ۱۳۳۴ شرکت جهان چیت را که ۱۵ درصد نساجی ایران را تولید می‌کرد، تاسیس کرد. دو سال بعد در سال ۱۳۳۶ شرکت روغن نباتی جهان را ساخت، شرکت یخ‌سازی جهان را در سال ۱۳۴۲ بنا کرد. شرکت روغن موتور جهان را سال ۱۳۴۴ تاسیس کرد. شرکت پلاستیک‌سازی آرمه را که یک سوم پلاستیک ایران را تولید می‌کرد در سال ۱۳۴۷ احداث کرد.

او بعد از آن شرکت پتوبافی، چای، صابون‌سازی، آبادانی، قند، بسته‌بندی، پشم‌بافی، دامداری، کارگاه بافندگی زنان و سردخانه میوه با ظرفیت گنجایش ۱۲۰۰ تن محصول را تحت برند معروف «جهان» ساخت.

ساخت کارخانه چای رامسر، احداث ۱۵۰ هکتار باغات میوه، احداث ۸۰ هکتار جنگل چوب‌های صنعتی و ساخت پنج حلقه چاه عمیق از دیگر اقدامات اقتصادی محمدصادق فاتح یزدی بود.

حداقل ۱۵۰۰۰ نفر از سکنه کرج و توابع آن در مجموعه اقتصادی جهان مشغول به کار شدند.

جهان‌شهر، باغ بوستان فاتح معروف به باغ تنیس، کوی کارمندان شمالی و جنوبی و چهارصد دستگاه نیز از دیگر پروژه‌های اقتصادی تاسیس شده توسط فاتح یزدی است.

او علاوه بر حوزه‌های اقتصادی در عرصه‌های اجتماعی نیز شخصیت شناخته شده‌ای بود.

ساختمان پیکار با بی‌سوادی برای آموزش کارگران، تاسیس آموزشگاه حرفه‌ای فاتح که امروزه به نام مرکز آموزش فنی و حرفه‌ای نامیده می‌شود، تاسیس بنیاد خیریه فاتح، تاسیس دبستان فاتح در سال ۱۳۳۵، تاسیس دبستان تعاونی جهان‌چیت در سال ۱۳۴۳، تاسیس دبستان در تهران و مهرآباد مشهد، تاسیس ورزشگاه مخصوص کارگران، تاسیس زورخانه فاتح، تاسیس دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران، تاسیس مرکز اصلاح بذر و نهال و زمین‌های زراعی کرج، اهدای زمین و پول برای ساخت بیمارستان مدنی (شیر و خورشید سابق)، تاسیس آموزشگاه پرستاری، تاسیس پرورشگاه برای نگهداری ۲۵۰ کودک در کرج، اهدای زمین برای قبرستان حاجی‌آباد، تاسیس یتیم خانه و پرداخت هزینه تحصیل فرزندان بسیاری از کارگران مجموعه اقتصادی جهان از جمله فعالیت‌های فاتح یزدی در حوزه‌های اجتماعی بود.

سابقه

محمدصادق فاتح یزدی کارخانه پارچه‌بافی جهان‌چیت در سال ۱۳۳۴ با چند دستگاه سادهِ پارچه‌بافی در محله چهارصد دستگاه کرج تأسیس شد و به علت سود کلان این حرفه و ارزانی کارگر، خیلی زود به سه بخش ریسندگی، بافندگی و تکمیل پارچه تقسیم شد.

کارگران با روزی ۳۰ ریال و ۱۲ ساعت کار روزانه در این کارخانه مشغول کار شدند، اما فشار اقتصادی، بالا بودن ساعات کار و پایین بودن دستمزد رفته رفته عرصه را بر آنان تنگ کرد و اولین اعتصاب کارگری جهان چیت در دومین سال تبعید امام خمینی به نجف‌اشرف در سال ۱۳۴۵ اتفاق افتاد. نتیجه این اعتصاب اخراج ۱۲ نفر از فعال‌ترین کارگران اعتصاب کننده و کاهش ساعت کار به ۸ ساعت در روز بود.

حسین امیری یکی از کارگران اخراجی کارخانه روغن نباتی جهان با اشاره به اعتراضات کارگران گروه صنعتی جهان در آن دوره گفت: «بخشی از اعتراضات کارگران مجموعه صنعتی جهان بر سر بیمه نبودن کارگران بود که با پیگیری‌های بسیار بالاخره همه ما کارگران روغن نباتی جهان بیمه شدیم.

یک بار دیگر هم سر اینکه ۱۲ ساعت در روز کار می‌کردیم اعتراض کردیم. حرف کارگران این بود که ساعت کاری باید به ۸ ساعت در روز کاهش پیدا کند. اعتراض‌مان به جایی نرسید، ژاندارم آمد و مرا به همراه چند نفر دیگر به عنوان اخلالگر از شرکت اخراج کردند.»

یک کارگر یزدی هم تعریف کرد: «کارگری که سال‌ها کار کرده بود را اخراج کرده و ۳۰۰۰ تومان به او داده بودند. او برای شکایت به نزد محمدصادق فاتح – مالک مجموعه صنعتی جهان- می‌رود و فاتح می‌گوید: «چقدر به تو پول دادند؟» کارگر می‌گوید: «۳۰۰۰ تومان.» فاتح می‌گوید: «پول را به من بده تا دستور دهم حق تو را بدهند.» بعد که کارگر ۳۰۰۰ تومان را به فاتح می‌دهد، او سیلی محکمی به کارگر زده و فحش رکیکی به کارگر می‌دهد و می‌گوید: «گورت را گم کن. سال‌ها از کارخانه من نان خورده‌ای حالا باز هم می‌خواهی پول بگیری؟»

عده‌ای هم می‌گفتند که در کارخانه اگر بافت پارچه کمی شل می‌شد، کارگران را کتک می‌زد. برخی دیگر می‌گفتند که فاتح می‌گفته کارگر را باید گرسنه نگاه داشت تا کار کند.»

ترور

سه سال بعد از اعتصاب کارگران جهان چیت، محمدصادق فاتح یزدی در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۵۳ در حالی که از منطقه تجریش تهران به سمت محل کارش در کرج بود، ترور شد.

در اعلامیه‌ای که سازمان چریک‌های فدایی خلق منتشر کرد و مسوولیت ترور را بر عهده گرفت، نوشته شد: «دادگاه انقلابی خلق، فاتح را به خاطر نقش موثری که در کشتار کارگران جهان‌چیت به عهده داشت و به خاطر حق‌کشی‌های ظالمانه‌اش در حق کارگران به مرگ محکوم کرد و فاتح خونخوار را به سزای اعمال ننگینش رساند.»

غلامحسین ساعدی

غلامحسین ساعدی نویسنده مشهور در شماره هفتم فصلنامه الفبا که بعد از مرگ فاتح یزدی در پاریس منتشر شد، نوشت: «فتحعلی پناهیان جوان بیست و چند ساله ... بچه عجیبی بود، سیانور هم در گوشه زبانش. همان بود که سرمایه‌دار گردن کلفت کرجی را کشت. همان که چای جهان را داشت.»

محمدصادق فاتح در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «اینک لازم است از تمام همکاران صالح و صمیمی از همشیره زاده‌ها و آقایان غضنفر گرامیان و روسای شرکت‌ها و کارمندان و کارگران زراعتی و صنعتی که در تمام امور در شهر‌های مختلف و ایجاد شرکت‌های متعدد صمیمانه مساعدت‌های لازمه برای پیشرفت منظور نموده‌اند، تشکر می‌نمایم و از خداوند متعال توفیق و سعادت همه آن‌ها را خواستار بوده و خواهم بود و انتظار دارم کمافی السابق در موسساتی که به مرور زمان به وجود و از هر لحاظ مورد استفاده عامه قرار گرفته و واقعا حائز اهمیت است با مدیریت صحیح و سالم نگهداری خواهد شد. اگر خدای نخواسته در ضمن عمل اتفاقا فیمابین روسا اختلاف نظر حاصل شود فوری رفع خواهند نمود که به اصل موضوغ لطمه‌ای وارد نشود.»

دیگر خبرها

  • مسی توقف ناپذیر؛ تاریخ سازی لئو در آمریکا و جهان
  • اعتصاب کارگران «جهان»، ۵۳ سال قبل
  • مثل لوئیز انریکه در فوتبال ایران داریم!
  • پناه عجیب اریک تن هاخ به تاریخ؛ وقتی تیم‌سازی مفهومش را از دست می‌دهد
  • مارتین آنسلمی در مسیر موفقیت؛ بیلسای بعدی آرژانتین کیست؟
  • زمانی: گلی که زدم تقدیم به کُردهای ایران
  • (تصاویر) زنان فوتبالیستی که مردان از بازی مقابل آنها می‌ترسیدند!
  • سون: آرسنال یک از بزرگترین تیم‌های جهان است
  • فوتبالیست قرمزپوش لیگ برتری در ۷ سال فقط یک‌دقیقه بازی کرده!
  • استقلال ملاثانی به دنبال شگفتی‌سازی دیگری در جام حذفی